دنیای خالهدنیای خاله، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 7 روز سن داره

آبنبات خاله + حبه ی انگور خاله

یک هفته ی دیگه...

سلام خاله جونی آبنبات جونم 5شنبه قراره مامان بره دکتر برای چکاپ و قراره براش سونوگرافی بنویسه و شنبه میره سونو. منم اگه بتونم حتما باهاش میام که از نزدیک ببینمت! بالاخره می فهمیم خوشگل خاله دخمله یا پسمل... امیدوارم توی پست بعدی به اسم صدات کنم ...
29 مهر 1391

سلام آبنبات خاله

وقتی فهمیدم خواهرم داره مامان میشه و من دارم خاله میشم اشک توی چشمام حلقه زد و خواهرمو محکم بغل کردم. حالا برای دیدنت روزشماری می کنم. حالا چرا آبنبات؟ برعکس من که خیلی قبل از بچه دار شدن اسم همه ی بچه هامو انتخاب کردم خواهرم هنوز به نتیجه ی قطعی نرسیده. منم هی میگم یه اسم انتخاب کن دیگه من چی صداش بزنم آخه؟ اگر اسم انتخاب نکنی منم بهش میگم تربچه...آلوچه...کلوچه...شکلات...آبنبات... اونم گفت بگو. حالا من بهت میگم آبنبات خاله تا وقتی جنسیتت و بعدش هم اسم قشنگت مشخص بشه. البته چند تا اسم مدنظرشون هست که بواشکی بهت میگم: احسان، حامد، سجاد... اسما، ترنم اما مامانت اولش می گفت عسل و غزل یا نگین و نگار (واسه خواهرت هم اسم انتخاب کرده!) حا...
29 مهر 1391

احساست کردم!

دیروز مامانی دراز کشیده بود که یهو گفت داره تکون می خوره. منم که کنارش بودم فوری دستم رو روی شکمش گذاشتم. مامانی گفت اینجوری که متوجه تکونش نمیشی... اما همون لحظه یه حرکت خیلی خفیف زیر دستم احساس کردم. وقتی بهش گفتم که چه جوری بود مامانت هم تایید کرد یعنی منم تونستم حرکتت رو احساس کنم! قربونت بشم خاله جون.   آخه تو کدومشونی؟؟؟                                    مواظب خودت باش خوشگل خاله. ...
28 مهر 1391
1